پیرمردی نارنجی پوش در حالی که کودک را در آغوش داشت با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت:خواهش می کنم به داد این بچه برسید. بچه ماشین بهش زد و فرار کرد. پرستار : این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو پرداخت کنید. پیرمرد: اما من پولی ندارم پدر و مادر این بچه رو هم نمی شناسم. خواهش می کنم عملش کنید من پول و تا شب براتون میارم پرستار : با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید. اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت: این قانون بیمارستانه. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه. صبح روز بعد… همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروزش می اندیشید
آخرین ارسال های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
تنهایی های عاشقانه | 2 | 1573 | khanevadehh |
کد موزیک انلاین|موزیک انلاین زیباسرا | 3 | 1152 | khanevadehh |
ماشین های سنگین|بزرگترین ماشین ها|ماشین های بزرگ | 2 | 1090 | khanevadehh |
ماشین های جدید|اتومبیل های جدید | 1 | 819 | khanevadehh |